دیدین آدم به جایی می رسه که دیگه هیچی ارضاش نمی کنه؟!
یه مدت زیادی تو تلگرام بودم و اونم ارضام نمی کرد. البته که خوبه آدم دسترسی ای داشته باشه که همیشه باشه و از طریق گوشی راحت باشه یا هرچی... اما من یه مقدار زیادی خسته م. از چیزای مسخره ای که تو تلگرام می نویسم و چیزای مسخره ای که توش می خونم. از اینکه بعضیا محبوبیت اغراق شده دارن و هر کانالی رو که باز می کنم می بینم مصلن یه پستی از یکی فوروارد شده. از اینکه آدما تو کانالشون به یکی جشن تولدشو تبریک می گن و یا حتی در مدح و ستایش یه نفر پست می نویسن.
من نمی دونم جرا خسته شده م و این چیزا دیگه ارضام نمی کنه. شاید خیلی پیر شده باشم دیگه. برای جنگولک بازی پیر شدم دیگه!
چند روز پیش رفته بودم دکتر. و وقتی ازم پرسید چند سالمه؟ گفتم 32 سال! نمی دونم چرا گفتم 32 سال! در حقیقت 2 ماه دیگه مونده تا 32 ساله بشم ولی تو ذهنم انگار زن سی و دو ساله ای به نظر میام. زن سی و دو ساله ای که با عزیزترین مردی که می تونسته ازدواج کرده و داره تلاش می کنه برای زندگیش تصمیمات و اقدامات مهمی بگیره.