ورونیک

in new place

ورونیک

in new place

دیشب رفتم پیش یه جراح دیگه و اونم نظرش این بود که باید عمل بشم. می خوام پیش همین دکتر جراحی کنم. احتمال می دم اوایل بهمن ماه وقت بگیرم و برم بیمارستان. توده ی تو دستم اذیتم می کنه و با اینکه آدمی نیستم که بهش توجه کنم و یا اهمیتی بدم... اما می فهمم که تمام ارگان های دیگه ی بدنم مثل دستم و یا کتف و گردنم رو تحت تاثیر قرار می ده.

یه مقداری هم از بیمارستان می ترسم راستش. و البته هیچکسی رو هم جز پاریس ندارم که همراهیم کنه. البته آدما می گن که اگه به کمکشون احتیاج داشتم حتمن باهاشون در میون بذارم؛ اما خب... آدم این جور وقتا به مادر نیاز داره که... که نداره...

دکتر بهم گفت صبح عمل می کنه که تا شب حالم اوکی بشه و مرخص شم که نخوام شب تو بیمارستان بمونم. این قوت قلب بود برام راستش. چون اصلن تحمل گذروندن شب تو بیمارستان رو ندارم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد