ورونیک

in new place

ورونیک

in new place

فردا می خوام برم بیمارستان برای عمل. کمی استرس دارم چون یه مقداری با سیستم درمانی پزشکی بیگانه م. چون روزها و شب های زیادی رو هم به خاطر مامانم تو بیمارستان بودم محیطش بهم استرس می ده. به هر حال اما کاریه که باید زودتر انجامش بدم و تمومش کنم. 

فردا خاله م احتمالن بهم سر می زنه. اما فکر کنم خیلی هم تمایلی ندارم تو اون وضعیت کسی ببینتم (: 


نظرات 2 + ارسال نظر
سپیده سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1397 ساعت 10:54 ب.ظ

یه کمی سخته چون دائما تو فکرته که وای چطور میگذره چی میشه و چی نمیشه و معمولا راحت تر از اونچه که تو ذهن ما بزرگ شده میگذره،اروم باش و میدونم که قوی هستی و تو تموم این سالا از پس خیلی چیزا براومدی ،روح مادرت شاد باشه ولی سعی کن با انرژی بد انجامش ندی،برات مثل همیشه اول ارزوی سلامتی میکنم هر چی زودتر اینا تموم میشه و بر میگردی به روال عادی و روزمره ورون جان جانان

تجربه عجیب اما خوبی بود. به نظرم اونقدرا هم که فکر می کردم سخت نگذشت.

سپیده چهارشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1397 ساعت 08:01 ب.ظ

تو فکرتم کاش الان درد نداشته باشی و حالت خوب باشه و خوب پیش رفته باشی...

خوبم خدا رو شکر :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد