ورونیک

in new place

ورونیک

in new place

روز پنجم

دیروز آب سیب رو به زور می خوردم. یعنی خیلی چیز خوشمزه ایه اما وقتی آدم مجبوره یه چیزی رو بخوره حالش بد می شه. حکم دارو رو برای آدم پیدا می کنه! من از ساعت 10 شروع کردم به آب سیب خوردن تا ساعت 3! هر یه ساعت یه مقداری برای خودم می ریختم تو لیوان و یه مدت قابل توجهی طول می کشید تا لیوانم خالی شه! بعد شامم نتونستم بخورم چون ساعت 11:30 رسیدیم خونه.

ساعت 7 شب اینا یه مقدار احساس ضعف کردم ولی بعدش بیشتر هیجان زده شدم! آخه پاریس و مامانم برای اولین بار همو دیدن! بعد از این همه سال. البته هیچ کدوم دوست نداشتن تو این موقعیت باشه دیدارشون. قرار بود به زودی همو ببینن اما تصور نمی کردیم تو این موقعیت باشه که با شرلی کمک کنن جا کفشی به کول، بیان خونه! ولی به هر حال شرایطی بود که پیش اومد. به نظرم میاد دیدار خوبی هم بود. مامان زن مهربونیه. و پاریس هم مهربونه. به نظرم میاد می تونن همو دوست داشته باشن. تقریبن 1 ساعتی خونه مامان بودیم و بعدم رفتیم.

بعد اینکه یه کار باحال کردیم. چون خیلی پول نداشتم برای جاکفشی... تصمیم گرفتم وانت نگیرم و توی ماشین خودم بار بزنم! ماشین منم کوچیک و هاچ بکه. خلاصه پاریس صندلی جلوشو باز کرد و صندلی عقب رو هم خوابوندیم و یه جاکفشی 180 سانتی رو توش جا دادیم. بدون اینکه درش باز بمونه! منم کنار جاکفشیه نشستم! خیلی خنده دار بود. خوده صاحب مغازه هه باورش نمی شد بتونیم تو اون ماشین بار بزنیم :))


امروز غذاهای رژیمم خیلی خوبه:

صبحانه: یه قهوه با یه حبه قند و یه نون تست

ناهار: یه ماهی پخته یا کبابی یا یک قاشق چایخوری کره و آبلیمو

شام: 300 گرم گوشت پخته یا کبابی و کاهو و کرفس


مهمونی هم نداریم. مهمونامون خودشون رفتن سفر. البته مارو هم می خواستن ببرن که ما تازه خودمون سفر بودیم. ولی هفته ی دیگه به جاش یه مهمونی می گیریم و اون موقع من 12 روز رژیمم رو تموم کردم و باید 3 روز تثبیت کننده داشته باشم که تصمیم دارم شب خوبی رو بگذرونم! :)


نظرات 1 + ارسال نظر
آنا پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1394 ساعت 01:57 ب.ظ http://aamiin.blogsky.com

وقتی نام ورونیک و پاریس را کنار هم شنیدم یاد فیلمی از کیشلوفسکی افتادم.

La Double Vie de Véronique ؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد