ورونیک

in new place

ورونیک

in new place

از سفر و عادت های پیش پا افتاده و رژیم

خوابم میاد. یه قهوه برای خودم درست کردم که بخورم. شاید یه کم سرحال بیام. آخر هفته با دوستامون رفتیم سفر. خوش گذشت. چهارشنبه ظهر راه افتادیم و جمعه ظهرم برگشتیم. تایمش بسیار عالی بود. سفر، تایمش یه روز از این بیشتر بشه من کلافه و عصبی می شم. انرژیم تموم می شه از با هم بودنا. دوست دارم یه جای خلوت باشم و هیچکس حرفی نزنه. چیزی که تو سفر معمولا فرصتش کم گیر میاد. اینه که به نظرم همه چی خیلی خوب بود. همسفرامونم خوب بودن. باهاشون قبلا سفر اومده بودیم. البته یکی از خانومای جمع از ایناست که با وجود داشتن شوهرو بچه "آنتی من" هست. البته نه اونقدرا جنرال... بلکه عادت داره شوهرشو تو جمع می کوبونه و مدام ضایعش می کنه. البته زوج خوب و دوست داشتنی ای هستن اما ظاهرا آقاهه تو زندگیش زیاد اشتباهات مالی کرده. شاید به این خاطره که خانومه جلوش همه ش اه اه و پیف پیف می کنه. من اصلا این رفتارو نمی پسندم و اذیت می شم. حس می کنم مرده چقدر ممکنه تو جمع احساس بدی بکنه و چقدر خجالت زده بشه. و زنشم حس کنه که اوه چقدر با کلاسه که از مردها بیزاره.

برعکس من از این مدلام که به مرده می چسبم. مثلا شب همه خانوم ها نشستن به سریال دیدن... مردا می خواستن برن پیاده روی. منم باهاشون رفتم. یا مثلا مردا رفتن پا ذغال و کباب بازی... منم کنارشون بودم. البته نه به این خاطر که از جمع زن ها خوشم نیاد. من نگاهم این طوری نیست. جایی احساس شادی می کنم که پاریس هست. فکر می کنم این باهم بودنه ست که باعث می شه خوش بگذره. وگرنه خب پا می شدم تنهایی با دوست های دخترم می رفتم سفر! البته گاهی فکر می کنم مردا هم به یه فضایی نیاز دارن. که چه می دونم حرفای مردونه بزنن با رفقاشون. نمی دونم... چیزیه که باید درموردش صحبت کنم.

بعد یه چیزه دیگه که خیلی مسخره ست اینه که ما اوایل که با هم مهمونی اینا می رفتیم... نمی دونم چی شد که مثلا یه ظرف برای برداشتن خوراکی بر می داشتیم و همیشه با هم شر می کردیم. مثلا یه پیش دستی برمی داشتیم توش چن تا خیارشور... چن تا زیتون یا سوسیس و کالباسی چیزی می ذاشتیم. خیلی وقتا حتی موقع غذا خوردن تو مهمونی هم همین طوریم. تو یه ظرف. می دونم حال به هم زنه! :)) بعد این قضیه تبدیل به یه عادت شده برای ما! ما هنوزم بعد 5.5 سال این طوری هستیم. بعد این دفعه بچه ها متوجه این قضیه شده بودن و مسخره مون می کردن. می گفتن مثل تازه عروس داماداییم :))

نمی دونم این قضیه ازدواجه ست که باعث می شه آدما این جزئیات کوچیکو فراموش کنن؟!

و اینکه من به چاق ترین وضعیت تاریخی خودم رسیدم! چیزی که همه بهم می گن و چقدرم ناراحتم می کنه. نمی دونم چون قدم بلنده این همه به چشم میام یا چی! وگرنه فقط من چاق نشدم که فقط به من می گن! ولی دیگه از امروز تصمیم واقعی گرفتم که لاغر شم! می خوام با یه رژیم شروع کنم در ابتدا. و وقتی کمی بدنم پاکسازی شد... برم سراغ ورزش. با رژیم کانادایی شروع می کنم. فردا. و سعی می کنم هر روز هم اینجا بنویسم تا این 15 روز سخت رو پشت سر بگذارم.

نظرات 9 + ارسال نظر
سمی شنبه 19 دی‌ماه سال 1394 ساعت 11:28 ق.ظ http://gulus.persianblog.ir

راستش من رفتار تورو برای توی جمع حتی یه جمع کوچیک سه نفره بیشتر میپسندم.من بدم میاد ک تو جبهه ی مقابل پارتنرت باشی تویه جمع.انگار یه جورایی جلب توجه دیگران برات تو اولیت بیشتری قرار داره تا رضایت خودشون از رابطه.
من دوبار تا الان رژیم کانادایی گرفتم.نمیدونم قبلا تجربشو داشتی یا نه اما چند تا نکته رو بهت بگم ک خیلی راحتتر میتونی بگذرونی این دو هفته رو.اول اینکه آب زیاد بخور.حتی اگه حالت رو بد میکنه.چون باعث میشه چربیات راحتتر خورد شن و بدنت مثل یه اسفنج بدون آب فقط وزن کم نکنه.تو دوره ی دوهفته ای هیچ تحرک خاصی نداشته باشی بهتره.چون یهو سطح انرزی بدن به شدت افت میکنه.من خودم روزی یه دونه مولتی ویتامین و قرص آهن میخوردم همراه رژیمم.روزایی که باید گوشت یا مرغ بدون روغن و نمک بخوری بهترین راه بخار پز کردنه ک هم نرم و قابل خوردنه و هم طعمش بهتره.میتونی بعد اینکه پخت یه کم گریلش کنی. وعده ای که میوه داره میوه ای که گرمیه بخور.مثل موز،نارگیل،آناناس...درسته کالریش بیشتره اما انرژی بهتره بهت میده و معده ات رو گرم میکنه و حس گرسنگیت به حداقل میرسه. تو اون وعده ای که برای نهار باید اب میوه بخوری آب هویج و کرفس رو باهم مخلوط کنی خیلی گزینه ی خوبی میشه.من قند رو حذف کردم و بجای یه دونه قند یه خرما میخوردم.اونم اینطوری بود که تقسیمش کرده بودم به کل روز یه دونه خرما رو.فعلا اینا رو یادم بود.
خیلی خوب وزن کم میشه باهاش اما فقط و فقط در صورتی موندگاره ک بعدش بلافاصله ورزش رو شروع کنی.

خیلی خوب بود توصیه هات. ممنون. تصمیم گرفتم واسه اون روز آب میوه، آب سیب رو با آب کرفس قاطی کنم.

Marjan شنبه 19 دی‌ماه سال 1394 ساعت 02:20 ب.ظ

لطفاً از رژیم کانادایی برای ما هم بنویس بلکه رعایت کنیم. مرسی

هر روزشو می نویسم ایشالا.

سمی شنبه 19 دی‌ماه سال 1394 ساعت 03:07 ب.ظ

من قدم 172-اونموقع 73کیلو بودم و 7کیلو کم کردم.ما فوق العاده بدن رو ضعیف میکنه این رژیم.من اما انقد رو مخم بود ک زود وزن کم کنم این کارو کردم.اما خوبیش اینه ک انقد زود آدم نتیجه میگیره(4روز اول) ک حسابی خوشال میشی.ببین من ی جدول درست کردم بعد 5تا 3 روز توش مشخص کردم.سه روز اول-دوم-سوم تا سه روز 5م.بعد هر سه روز یه بار وزن و سایزمو میگرفتمو مینوشتم.
من گوشت ومرغ رو با فلفل دلمه و سیر و پیاز مزه دار میکردم.اما بعدش جدا میکردمشون و میپختمش.ینی میشه مزه دار کرد.و یکی دیگه از وعده های اصلیم برانی بادمجون یا اسفناج بود.بادمجون رو کبابی میکردم و پوست میگرفتم.میذاشتم خنک میشد و با یه حبه سیر خام و یه لیوان ماست میخوردم.
راستش خیلی دوست دارم دوباره این رژیم رو بگیرم اما خیلی اینروزا خیلی افت فشار دارم.

7 کیلو فوق العاده ست! اگه اینقدر کم کنم که خیلی خوبه. یه مقداری ناامیدم که بدنم ری اکشن نشون نده و فقط ضعیف شم. اما الان این فکرارو به ذهنم راه نمی دم.

یاس شنبه 19 دی‌ماه سال 1394 ساعت 04:35 ب.ظ

ورون جون خودت بهتر متوجه میشی که چاق شدی یا نه انا گاهی وقتا بعضیا عادت دارن برحسب حسادتشون یه چیزی بگن حتی اگه اون چیز واقعا اونی نباشه که اونا میگن.خودت میتونی با پوشیدن لباسهات به این نتیجه برسی که چاق شدی یا نه . چه خوبه که میخوای رژیمت رو بذاری ، پس لطفا بگو الان چن کیلویی

نه خودمم می دونم که چاق شدم. پالتوی عزیزم که پارسال خریدم به سختی دکمه هاش بسته می شن! وقتی هم بسته می شن، یه طوریه که انگار نفسم بند میاد. خعلی حس بدیه :(

پریا یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1394 ساعت 10:30 ق.ظ

قدر لحظاتتو بدون...بهت غبطه خوردم.. دوست پسرم بعد 4 سال عاشقی تو دو روز یهو پناهنده شد رفت آلمان ....و حالا به هر موجودی که عشقش پناهنده نشده حسودی می کنم...برام دعا کن...:-(((

خیلی متاسفم :|

roney یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1394 ساعت 01:11 ب.ظ http://roney.blogsky.com

وقتی ادم چاق میشه اگه وضعیت روحیش خوب بوده باشه خوشگل میشه،میبینی چقد عکسات خوب شده و میدرخشی توشون، میبینی اصن چه چاقیم میتونه خوب باشه حتی و واست مهم نیست بقیه چی بگن چون کلا فازت خوبه و تاثیر پذیر نیستی،
اما وای وقتی لاغر باشی و ولی زشت شده باشی خیلی حس بدی باهات میمونه،،،
من دوس دارم هلو یا گلابی ابدار چاق اما خوشگل و خوشحال باشم :)))

دقیقن همین طوریه. صورتم خیلی خوبو تپل شده. منتها من از اینام که دوست دارم بی نقص باشم. وقتی تو مهمونی لباسام رو به سختی تن می کنم، حس خیلی بدی رو با خودم می کشونم که اذیتم می کنه. وگرنه لاغری که خوشبختی نمیاره.

میلو یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1394 ساعت 02:51 ب.ظ

ورون، حالا که روز اول رژیمت هست، ولی کاش زودتر برات این کامنت رو میذاشتم... میدونم که میخوای سریع نتیجه بگیری، ولی با این رژیم (که منم قبلا گرفته بودمش) بدنت رو میبری توی قحطی، و وقتی دوره اش تموم شه بدنت بدتر وزنش بیشتر میشه. چرا؟؟ چون فکر میکنه توی قحطی غذایی هستی و هرررچیزی که بخوری رو ذخیره میکنه و ممکنه وزنت از قبل بیشتر شه... بهت پیشنهاد میکنم رژیم کالری شماری رو در پیش بگیری به همراه ورزش و یا پیاده روی، اینطوری به طور مستمر، و کم کم و همیشگی وزنت اکی میشه... من یه بار با اون رژیم 4 کیلو کم کردم و قبل تر هم ده کیلو دو ماهه، قبلا هم برات گفته بودم فکر میکنم اگه خاطرت باشه. ولی هربار چون یهویی وزن کم کرده بودم دوباره برگشتم به حالت قبلی خودم. من البته چاق محسوب نمیشم قد 165 و وزنم معمولا 56 هست که من دوست دارم روی 50 باشه همیشه واسه همین خودمو خیلی اذیت میکنم با رژیم و ورزش های سنگین و اینا... ولی چیزی که طی یک سال اخیر بهش رسیدم همون رژیم کالری شماری و آهسته و با ورزش پیش رفتنه...
من عااااشق این بحث هام :)) راجع به رژیم و ورزش و اینا :))

دقیقن همونی که اشاره کردی. متاسفانه از لحاظ روانی تو یه دوره ای هستم که باید خیلی زود نتیجه بگیرم. ورزش و کالری شماری چون خیلی آهسته هست، از طاقت من خارجه! می گم که... مشکل روانی خودمه! احساس می کنم به یه شک نیاز دارم. و اینکه چون 15 روزه و همیشگی نیست و غذاهام هم مشخصه... قصد دارم بدنم رو از یه سری چیزا پاکسازی کنم. منم چن سال پیش با قد 173، رسیدم به 56 کیلو و اون دوره دوران طلاییم بود! البته خیلی لاغر بودم. الان تو دوره ای از زندگیم هستم که دوست دارم ب ا س ن م مثلا اوکی باشه و استخونی هم نباشم. حس می کنم اگه 64 کیلو شم خیلی خوب خواهد بود.

نازنین دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1394 ساعت 03:06 ق.ظ

فقط تو نت بزن ببین عوارض این رژیم چیه وحشت میکنی. من سه روز رفتم تو رژیم یه سوپ گیاهی و فقط اونو خوردم روز سوم معده م سردی کرد حالم بد شد. ببخشید اینو میگم ولی وقتی دلم درد گرفته بود حالت تهوع داشتم فقط به یه چی فکر میکرذم: غلط کردم دیگه ازین رژیمای سر هم بندی پرفشار نمیگیرم
یه چیز ترسناکی که خوندم ملت کامنت میذاشتن تو رژیم کانادایی و بقیه جواباشونو میدادن یکی گفت خیلی زا این غذاها سردیجاته و با هم نمیسازه و این سر منشا یه سری بیماری میشه و ال و بل بعد یهو پسره جواب داد چه جالب منم ام اسم بعد از رژیم کانادایی خودشو نشون داد! و داشت در مورد بقیه کسایی که اینو گرفته بودن میگفت که به نوعی بیمار شده بودن.
این رژیم فقط به بدن سکته میده، چربی آب نمیکنه، فقط در اثر نخوردن اگه اشتباه نکنم بدن ماهیچه یا همچین چیزایی از خودشو میخوره و آب بدن کم میشه.
برو دکتر تغذیه، یا غذاتو آروم کم کن. فدای سرت چاق شدی، سالم باش نظر بقیه مهم نیست مردم زیاد حرف میزنن در مورد همه چی
من هر وقت به شوهرم میگم خیلی چاق شدم از خودم بدم میاد میگه من دوست دارم اینجور هستی، قشنگ لال میشم :))))
اتفاقا خیلی زا زن و شوهرا چاق میشن بعد از ازدواج چون به یه درجه ای از آرامش میرسن خیالشون راحت تره بیشتر لذت میبرن از همه چی... چاقی همچینم بد نیست ینی شادی رضایت آرامش.. حالا بقیه شو خودمون میتونیم اصلاح کنیم وقتی آگاه شیم و بخوایم
بعدشم تو قدت بلنده هر چقد چاق شی نباس مثه قد کوتاه ها اونقد به چشم بیای چون تو بدنت پخش میشه و خیلی بیشتر از اونا میتونی وزن اضافه کنی و اوایل فقط توپر میشی

در مورد عوارض رژیم ها می دونم و خوندم. اینم مثل هر رژیم دیگه ای. منتها اصلا اونجوری که بقیه می گن من احساس نکردم که گرسنگی می ده به آدم! ویژگیش اینه که کربوهیدرات رو تا حدودی از رژیم غذاییت حذف می کنه و تا اونجا که می تونه پروتئین و ویتامین می رسونه. این طوری حجم معده یواش یواش کوچیک می شه و بعد از رژیمم اگه کمتر غذا بخوری دیگه احساس ولع نمی کنی. بعد هم اینکه هر کسی بدن خودشو بهتر می شناسه. من طبعم سرده و تو یکی دو سال اخیر تونستم با مصرف فلفل و دارچین احساس بهتری داشته باشم. مثلن دیگه دل درد نشم. تو این رژیمم می دونم مثلن بورانی اسفناج سرده... خب روش فلفل می ریزم. یا روی سالادم. مثلن از گوشت گاو استفاده نمی کنم که سرده. یا مرغمو با یه مقدار دارچین می پزم. یا روی سالادم سبوس می ریزم که نخوردن برنج جبران شه.
برای من خوبیه این رژیم اینه که مجبورم می کنه هله هوله نخورم. فست فود نخورم. پنیر پیتزا و خامه و کره که تو غذاهام اغلب استفاده می کنم نخورم. و امیدوارم بتونم راهی پیدا کنم که مصرفشون رو کنترل کنم.

مایا سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1394 ساعت 11:18 ب.ظ

خب منم از تجربیاتم بگم...منم پارسال خیلی چاق شده بودم...بعد رفتم پیش دکتر تغذیه...البته پیاده روی هم داشتم روزی یکساعت..از اواخر مهر شروع کردم و اواخر دی حدود ده کیلو کم کردم...الانم هرازگاهی یکی دو کیلو اضافه میکنم اما خب یکم که کم بخورم وزنم کم میشع....ولی کلا خیلی حسه خوبیه....بعد اینکه من دو هفته یبار وزن میکردم و عکسه لخت از خودم میگرفتمو تو یه فولدر تو لپ تاپ دونه دونه عکسا رو با تاریخش و وزنش ذخیره میکردم....الانم دارم خیلی حسه خوبیه ببینی چی بودی و الان چی شدی...

آره خیلی حس خوبیه. لاغر شدن و لاغر بودن. ایشالا منم بعد از رژیم ورزشمو شروع می کنم. البته کار خیلی سختیه باید تمام تلاشم رو بکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد