ورونیک

in new place

ورونیک

in new place

مسیریابی یک غریبه خنگ

شب یلدا تولد پاریسه. من همیشه تولد کسانی که دوستشون دارم بیشتر از خودشون هیجان زده م! عاشق اینم که دنبال کادو تولد بگردم براشون تا سورپرایزشون کنم. چند وقته پیش ما یه فروشگاهی پیدا کردیم که همه مدلای همه برندای عطرو داشت. خیلی هیجان انگیز بود. خوبیشم به این بود که تستر داشت و می تونستی بری هر کدومو که خواستی برداری تست کنی. حتی مثلن عطرای تام فورد که 900 اینان و یا حتی شنلم می تونستی چک کنی. تو این میون پاریس از یه چند تا عطر خوشش اومد و نشون گذاشت که بعدا بیایم بخریم.

یکی دو روز بعدش، یه شب که دیرتر میومد خونه و باید شرکت وای میستاد، به من زنگ زد و ازم پرسید که آیا می تونم دخترو ببرم فروشگاه براش گواش و قلمو و چیزایی که لازم داره رو بخرم؟ البته که می تونستم. با  دختر رفتیم خرید. بعد از اینکه کارمون تموم شد... بهش گفتم که اگه بذارمش خونه و خودم برم کادو تولد بگیرم اشکالی نداره؟ بعد خودش اصرار کرد که دوست داره اونم بیاد.

تو همه این سالها من فقط راه به خونه رسیدن رو یاد گرفتم. یه طوریه که هر جا می خوایم بریم هم همیشه پاریس بردتم. نمی دونم چرا یاد نمی گیرم اون شهرو! مثل خنگا می مونم. احساس می کنم یه بیسی باید وجود داشته باشه که من ندارم. مثلن از بچگی می دونستم که از باغ سپه سالار کیف و کفش می گیریم... از انقلاب کتاب می خریم... تو بچگی دایره رستوران رفتنمون همیشه هفت حوض بود. یا مثلن می دونستم تجریش شماله... آزادی غربه و شهرری جنوبه. اما کرج؟! اصلن ازش سر در نمیارم! به راحتی توش گم می شم چون اصلن جغرافیاشو نمی دونم. فقط می دونم خونه مون که مهرشهره، تقریبا جز غربی ترین نقاطه اون شهره! همین! :دی

خلاصه اون شب gps روشن کردم، سایجیکو راه انداختم، گوشیمو دادم دست دختر... نقشه خونی کنه. باید می رفتیم گوهردشت. مثل توریستا شده بودیم. برو راست... حالا برو چپ! بسیار خنده دارو با کلی اشتباه رفتن، رسیدیم فروشگاهه. عطره رو گرفتیم دوباره راه افتادیم برگردیم که گم شدیم! سایجیک خیلی احمقه. یعنی برای کسی خوبه که خودش راهو بلد باشه بتونه تشخیص بده از کجا باید بره. نه ما! ساعت بیست دقیقه به ده شب رسیدیم خونه! پاریس اومده بود خونه و هزار بارم بهمون زنگ می زد. همه ش می گفت لوازم التحریری همین پشت خونه س! شماها کجایین؟! با دختر دست به یکی کردیم لو ندادیم. همه ش جوابای سربالا دادیم. خوبیش این بود که یه مقدار لوازم ماکت سازی از فروشگاه کنار عطر فروشیه گرفته بودیم که کمی دیر اومدنمون رو توجیه می کرد. ولی هرچی می پرسید کجا رفتین؟! من جواب می دادم والا من که شهرتونو نمی شناسم. تو خیابون بودیم دیگه!!! نمی خواستم اشاره کنم به گوهردشت! احساس می کردم شصتش خبر دار می شه این طوری. چون شب قبلشم گوهردشتو تو نقشه پیدا نمی کردم، از رو نقشه ازش پرسیده بودم که بهم بگه گوهردشت کجا می شه؟ پیدا کرده بودش که می شه خیابون آزادی. خلاصه اون شبه گذشت و کادو اولش خریداری شد.

دیشبم رفتیم براش زنجیر گرفتم. یه زنجیر نقره. به نظرم بهش میاد خیلی.

یه کادو دیگه هم مونده. البته خیلی مسخره ست. می خوام یه چن تا چپ استیک براش بگیرم. چپ استیکاش داره تموم می شه و چون همیشه همکارش که یه خانومه به هوا ارزون بودن، اون براش چپ استیک می گیره، غیرتی شدم! می خوام برم یه ده تا اینایی بگیرم که دیگه اون براش نخره! :دی

فکر می کنم که سورپرایز می شه.چون می دونه من پول ندارم، نمی تونه حدس بزنه کار خاصی برا تولدش بکنم. و این خیلی خوبه!

نمی دونم دخترو چی کار کنم فقط؟! احتمال می دم که نمی خواد برای تولد باباش کاری کنه. بعد می ترسم من کادو بدم به باباش... حساس شه!

باید یه نقشه ای بریزم!

نظرات 9 + ارسال نظر
roney شنبه 28 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 11:54 ق.ظ http://roney.blogsky.com

میتونی تو بهش غیر مستقیم پیشنهاد چیزی،رو بدی مثلا انتخاب کیک تزئینات اون شب یا همچین چیزی یعنی یه جوری که خودشو تو اون شب به اندازه تو یا بیشتر موثر حس کنه

فکر خوبیه!

نازنین شنبه 28 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 01:02 ب.ظ

به نظرم باس خود جی پی اس رو بخری، قبلاها خیلی قیمت نداشت دویست اینا بود
عادیه مخصوصا تو شب بیشتر پیش میاد ادم مسیرو گم کنه، من که یه بار داشتم میرفتم آمل رفتم یه کوچه رو میونبر بزنم :))))))))
خانوما کلا قدرت مسیریابیشون به اندازه مردا قوی نیس. من بقیه بهم میخندن گاهی، منم باهاشون میخندم چون خنگم دیگه کاریش نمیشه کرد :)))) مطمئنم با تکرار یاد میگیرم

یاس شنبه 28 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 01:20 ب.ظ

عزیز دلم تو معرکه ای ، بوسسسسسس . خب از دختر بپرس ببین برنامه ش چیه ، چه ایرادی داره .

غرور بیش از حد من از بابت ریجکت شدن شاید... گاهی می ترسم ازش سوالی بپرسم که بهم بگه به من ربطی نداره!
البته رابطه مون اون طوری نیست و تا الان خیلی خوب اومدیم جلو. منتها من خیلی محافظه کارم. یه جمله و یا یه سوالو هزار بار مز مزه می کنم تا می پرسم!

میلو شنبه 28 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 01:59 ب.ظ http://www.calmyellow.blogsky.com

کرج انقده ورونیک: اشاره به دو بند انگشت! البته من خودم که بلدش نیستم با اینکه شهر منه :)) ولی میشه یادش گرفت چون خیلی کوچیکه...

وای تولد عاااالیه :) اون ذوقی که به همراهش هست...

آره متوجه می شم که کوچیکه ولی نم یتونم بفهمم شرقش کجاست. شمالش کجاست.
مثلن تو تهران اقدسیه یکی از بهترین مناطقش محسوب می شه... مناطق مجاور اونم به نسبت خوبن... فرمانیه... کامرانیه و...
بعد من مثلن از پاریس می پرسم اینجا بالای شهره؟ می گه آره جای خوبشه. بعد به فاصله دو دقیقه بعد به یه جا می رسیم که پایین شهره! نمی فهمم اصلن!

عسل شنبه 28 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 05:47 ب.ظ http://withgod.persianblog.ir/

کرج کلا قاطی پاتیه :))) ایشالا یاد میگیری :) چند روز هی دور دور کنی و اسم خیابونارو حفظ کنی اوکی میشی

پریا یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 11:41 ق.ظ

منم هم خونمون کرجه هم مسیریابیم افتضاحه هم اسفندیم؛ -))

آلیس دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 12:39 ب.ظ

منم اسفندیم و نقشه یابیم افتضاحه و با اینکه شهرمون خیلی خیلی کوچیکه و اینهمه سال دارم توش زندگی میکنم بازم بعضی جاهاشو بلد نیستم
حالا اسم خیابونا که بماند
تولد خوش بگذره بهتون

ممنون :)

الیس یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1394 ساعت 03:31 ب.ظ

چطور پیش رفت

خوب :)

مهسا جمعه 11 دی‌ماه سال 1394 ساعت 11:52 ق.ظ

چه خوبه که مینویسی صباجان
از وب قبلیت همچنان میخونمت :-)
موفق باشی عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد