ورونیک

in new place

ورونیک

in new place

شب خوش

همچنان دارم تلاش می کنم بتونم لاغر کنم. فعلن یه چیزی رو از ال یاد گرفتم و اونم اینکه به خودم سختی ندم و فقط سعی کنم کم بخورم. اینطوری دیگه وقتی با همکارام می ریم غذا بخوریم احساس ترد شدگی ندارم و از همون غذایی می خورم که اونا می خورن و مجبور نیستم همه ش حرفاشونو تحمل کنم که مدام می گن "عه رژیمی؟!" بعدم یه طوری بم نگا بکنن که انگار یه دختر 100 کیلویی جلوشون نشسته!!!

یکشنبه ای ولی خیلی گرسنه بودم. یه ولع خاصی داشتم. یادم نیست ظهرش چی خورده بودم. ولی وقتی رسیدم، پاریس رو مجبور کردم بریم بستنی نعمت و 4 تا اسکوپ بستنی با خامه خوردم! :دی

به هرحال سعی می کنم عذاب وجدان رو فراموش کنم و سعی کنم از زندگیم لذت ببرم مثل همیشه. فقط یادم باشه و بهش آگاه باشم که باید مواظب باشم.

شبا وقتی میام home... مجبورم که تنها بمونم. چون پاریس باید بره پیش دخترش. تنهایی هیچ خوب نیست ولی بدم نیست. یک کتاب دارم که گاهی می خونمش. به علاوه اینکه همیشه یکی دو قسمت سریال می بینیم، بعد اون می ره. و در واقع آدم باید بتونه از هر شرایط زندگیش حتی اگر که سخته، تجربه های خوب کسب کنه. من تجربه زندگی تنهایی رو نداشتم و حالا دارم. یاد می گیرم که نترسم و قوی باشم. یاد گرفتم برای اینکه تنها نباشم چندین تا گلدون و چند تا بامبو داشته باشم و بهشون برسم تا "سبز" باقی بمونن.

و اینکه گایز.... سعی کنین تو هر موقعیتی که هستین برای خودتون آرزو داشته باشین و رویا پردازی کنین. من همین دیروز به یکی از آرزوهام تو محل کارم رسیدم و باورنکردنیه! گرچه همین امروز فهمیدم که باید یکی از عزیزترینام رو بیشتر حمایت کنم اما همیشه دعا می کنم که پولی که درمیارم برکت داشته باشه تا بتونم آدم هایی که دوست دارم رو خوشحال کنم. 

داره ساعت 11 میشه و باید آماده شم بخوابم. فردا صبح، روز من از ساعت 5 آغاز می شه... :)

نظرات 4 + ارسال نظر
میرا چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 01:19 ق.ظ

این تنها بودن تجربه ی خیلی خیلی خوبیه ورون،کم کم ترس آدم از یه چیزایی میریزه..من دوران دانشجوییم یکسال تنها بودم یعنی ترجیح دادم سال آخر همخونه نداشته باشم و واقعا تجارب خوبی نصیبم شد...الان که گاهی تنها میشم و شبا وحشتزده از هر صدایی میپرم باورم نمیشه یکسال تنها زندگی کردم....
بامبوها عالی اند.. اصلا گیاها عالین من ازشون کلی انرژی میگیرم با اینکه منم همش مث تو میترسم بخشکن اصن نمیدونی چقدر در برابر دوتا گلدونی که آوردم تو اتاقم دست به عصا راه میرم:-)

leni چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 02:33 ب.ظ http://1khastegarkhub.wordoress.com

امیدوارم دیگه به مشکل با پاریس برنخوری ولی من اگه میشنیدم که یه رابطه جدید با یه آدم خوب داری بیشتر خوشحال میشدم. میدونی من لینک وبلاگت رو از توی وبلاگ عاشق بی معشوق پیدا کردم، فکر کنم سال 2011 بود و یا شاید هم2010.

در واقع عادت ندارم به خوش آمد دیگران زندگی کنم! من از زندگیم راضیم. هر طوری که هست.

انه پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 01:29 ب.ظ http://1dokhtar1pezeshk.blogfa. com

پاریس مگر دختر داره!

فاطمهsh پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 11:08 ب.ظ

خوبه که هنوز هستی....خوبه که هنوز مینویسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد