تو این مدت پاریس خیلی بهم توجه کرد و ازم پرستاری کرد. تمام مدت تو بیمارستان و بعد از اونم تو خونه و حتی بعدش که بچه ها اومدن بهم سر زدن هم خودش بیشتر کارارو انجام می داد. شبش هم که بچه ها اومده بودن عیادتم، سرزدنشون تبدیل به مهمونی دور همی شد! انقدر خوش گذروندیم و خندیدیم که از نگهبانی زنگ زدن گفتن یکی از همسایه ها شاکی شده :))
داشتم فکر می کردم مهمه که پارتنرتون چطور باشه. همیشه آدم ها سلامت و شاد نیستن. همدیگه رو برای غم ها و شادی هامون باهم بخوایم.